امیرمهدی و نقاشی
امیرمهدی مامان
-جدیدا به نقاشی روی وایت برد علاقه مند شده
-بیشتر از 1 ماه هست که خودش تنهایی مسیر رفت و برگشت مدرسه رو میاد و به خاطر همین رفتارش تو مدرسه فوق العاده بهتر شده ( خوب بوده فقط یه جورایی خیلی مستقل تر از قبل عمل میکنه )و در بحث های کلاس بهتر شرکت میکنه همینطور هم دیگه به صدای تخته هوشمند حساس نیست
-شعر خانواده رو یاد گرفته و همش میگه من به خدا گفتم یه خواهر به من بده میگم چرا ؟ میگه میخوام 5 نفرمون باشیم ( خانواده انگشتی)
- چند روز قبل موقع دوچرخه سواری برای بار سوم افتاد تو جوی آب دم در و خدا رو شکر فقط زیر چونه ش خون اومد و تا فردا صبحش خوب شد ولی نتونست تو جشن زمستونه هتل نارنجستان که عصر همون روز از طرف مدرسه شون برگزار میشد شرکت کنه (بچم ذوق جشن داشت)
-
جمع خانوادگی ما در یک روز آفتابی در حال تماشای تلویزیون (اونم فوتبال)
نقاشیهای مقایسه ای مامان و امیرمهدی
سعی میکردم ساده بکشم و الا بچه دپرس میشد
امیرمهدی سمت راست بالا نوشته مادر سمت چپ هم نوشته امیرمهدی بعد هردوتامون اشتباهی تو قسمتی که مال خودمون نیست نقاشی کشیدیم
اول امیرمهدی نقاشیشو کشیده بعد من کشیدم
پسر و پدر در حال رانندگی (فرمون رو داشته باش فقط)
این پسره هم میخواسته توپش رو شوت کنه بخوره به دی.ار کوچولوی بالا سمت چپ (همون که یه خط پر رنگه)
بعد امیرمهدی خیلی خوشگل مراحل شوت کردن رو کشیده (کاملا انتزاعی و ساخته و پرداخته ذهن خلاق خودشه)
تا دید میخوام عکس بگیرم گفت صبر کن چشماشو پررنگ کنم دیده بشه
اینم تیم فوتبال ( البته بیشتر میخوره تیم والیبال یا بسکتبال باشن با این قد و بالا)
اینم یه ژست مامان پسند
تمام طراحی عکس با خودش بوده انگاری ( من خواب بودم اون موقع )