امیرمهدیامیرمهدی، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره
امیدامید، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

قند عسلای مامان و بابا

جشن پایان سال

1394/5/10 0:05
نویسنده : مامان و بابا
864 بازدید
اشتراک گذاری

خندونکخندونکخندونکخندونکخندونک

نیمه تابستونیم هنوز عکسای جشن پایان سال امیر مهدی رو نذاشتم 

بماند که کلربوک (دفتر فعالیت ها) و سی دی مربوط به اردوها و جشن پایان سال که قرار بوده مدرسه زحمتشو بکشه هنوز به دستمون نرسیده سکوت

این چه وضعشه آخهشاکی

این دکور جشن

امیرمهدی گلم با دوستاش

امیرمهدی تو گروه سرود - ردیف جلو -از سمت راست چهارمین نفر

پسرکم با اون کلاه فارغ التحصیلیش چشمک (البته هنوز خیلی مونده تا فارغ التحصیل بشن)

 پنجمین نفر

جایزه هاشونو گذاشته بودن تو پاکتهاشون

قند عسلم به همراه مربی دلسوز و مهربونشون ( خانم رجبی)

پذیرایی و کادوهای پسرک

دوباره امیرمهدی و جاروبرقی و کمک به مامانمحبت

با نظارت پسرکبوس

.

.

.

و ناظر از فرط گرسنگی خوراکی مدرسه داداشی رو میخورهزیبا

داشتم سبزی پاک میکردم که امیرمهدی با چند شاخه سبزی واسه خودش داستان سرایی می کرد

و اما پامید در حال موش دواندن در داستان داداشی

از اردکان برمی گشتیم بچه ها در حال شعر خوندن با جیغ و فریاد 

گفتم چطور ساکتشون کنم که یهو به ذهنم رسید ازشون عکس بگیرم بلکه ساکت شن و اینچنین شد که این لحظه در خاطرات ثبت شد

امید -زینب - امیرمهدی- زهرا (دختر عموهای بچه ها)

چی می گی داداش من؟!!!!!

بچه احترام بزرگتر واجبه هاااااااااااااااا

بامزه های مامان محبت

امیرمهدی و به تصویر کشیدن چرخه آب

امیرمهدی در حال نماز خوندنمحبت

طبق معمول امید هم داره میره که خودشو قاطی کنه

باغ مجنون (شب 14 ماه مبارک رمضان ) دعوتی دایی اکبر آقا

 

همین دیروز 10 مرداد 94 در راهِ پارک کودک -فلکه پلیس

همیشه عموی امیرمهدی سربه سرش میذارن میگن:

تو این شیر آب رو باز کردی؟ چطوری بازش کردی اونوقت؟دلخور

بعد از پارک کودک رفتیم امام زاده و عمه رو دیدیم 

بس که امید خوابش میومد همینم به زور تونستیم بگیریم

از دست بابا که تو رو نشونده رو زمین شاکی

راستی یکی دو روزه امید هم وسط هال خودش بدون کمک بلند میشه 

دست دستی هم خودش یاد گرفته بچم (من یادش ندادم چشمک)

**********

جشن تولد بچه ها (کلاسهای اوقات فراغت)

همون شب رفتیم بیرون و یه کیک کوچولو درست کردم به مناسبت تولد امیرمهدی و امید

کادو های امیرمهدی و امید ( کادوی من و باباش همون توپ نارنجی تو عکس بالا)خندونک

دو جلد کتابهای چشم قلمبه 

ماشین کنترلی کوچولو

بازی هوشی پنتاگو

بلوز شرت (قرمزه واسه امید - باب اسفنجی هم واسه امیرمهدی)

دست خاله و مامان جون و باباجون و دایی جون درد نکنه

راستی

یه دونه عکس جا مونده بود از امید 

اشکذر - باغ توت و 

.

.

لب و لوچه توتی امیدبوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

علی
24 مرداد 94 20:08
عالیهههه
بهار
27 آبان 94 17:35
خدا حفظشونکنه چه نی نی های بامزه ای داری عزیزم ان شالله همیشه سالم و تندرست زیر سایه پدر و مادر ایام را به شادی بگذرونن