تابستون 94
حسابی اینجاها رو خاک گرفته
خبر تازه اینکه
امید خان دو روز مونده به ماه رمضون در سن یکسال و بیست روزه گی ترک شیر فرمودند و به جرگه مردان پیوستند
نماز هم میخونه بچم فقط و فقط سجده میره تند ، تند سجده میکنه
ناخن هاشم میگیره ( در ادامه مطلب مستنداتش هست)
یه روز صبح که از خواب بیدار شدم با همچین صحنه ای مواجه شدم
البته ماه رمضون بود و چون روزه میگرفتم خب دیر هم بیدار میشدم
بدون شرح
اینا چیه یعنی؟!!!!
بذار ببینم چه مزه ای میده ( نمایی از یک شبیخون)
اِاِاِاِاِ ......... مامان جان اینجا هم نمیتونم راحت میوه بخورم
عاششششق جاکفشی خونه ست
بچه شلوارتو بکش بالا
تو ماشین منتظر بابایی هستیم تا از بانک بیاد - اردکان
بعد از اینکه از مطب دکتر برگشتیم ( خدا رو شکر دکتر گفت دیگه ضرورتی نداره بری فیزیوتراپی)
امان از دست بچه ها
وسایل کیف بابایی رو خالی کردی و رفتی توش نشستی تازه سعی میکردی درشم ببندی
تو خونه عمو بودیم ،دیدم ساکتی دنبالت گشتم و تو اتاق پیدات کردم
رفته بودی سروقت دوچرخه صدرا ( پسر عموت) و هی رکابشو میچرخوندی
عروسک بیچاره از دست دندونای تو خواب خوش نداره
جاتم که همش رو جعبه کامواهای من بیچاره ست
عجب پشت صحنه ای اگه داداشی بفهمه
پسر خوشتیپ منو
آها اینجاست
بچم داره ناخنهاشو میگیره
اومدم ناخن گیر رو بگیرم که عصبانی شد
و امید شاکی از این موضوع
هیسسسس بچه خوابیده
ای کلک بیداری
دیگه راست راستکی خوابیده
در حال خوردن کشک(عاشق کشکه)
آخیش مردم
چقد عکسا زیاد بودن