امیرمهدیامیرمهدی، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره
امیدامید، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

قند عسلای مامان و بابا

جشن پایان سال

نیمه تابستونیم هنوز عکسای جشن پایان سال امیر مهدی رو نذاشتم  بماند که کلربوک (دفتر فعالیت ها) و سی دی مربوط به اردوها و جشن پایان سال که قرار بوده مدرسه زحمتشو بکشه هنوز به دستمون نرسیده  این چه وضعشه آخه این دکور جشن امیرمهدی گلم با دوستاش امیرمهدی تو گروه سرود - ردیف جلو -از سمت راست چهارمین نفر پسرکم با اون کلاه فارغ التحصیلیش  (البته هنوز خیلی مونده تا فارغ التحصیل بشن)  پنجمین نفر جایزه هاشونو گذاشته بودن تو پاکتهاشون قند عسلم به همراه مربی دلسوز و مهربونشون ( خانم رجبی) پذیرایی و کادوهای پسرک دوباره امیرمهدی و جاروبرقی و کمک به ما...
10 مرداد 1394

تابستون 94

حسابی اینجاها رو خاک گرفته   خبر تازه اینکه  امید خان دو روز مونده به ماه رمضون در سن یکسال و بیست روزه گی ترک شیر فرمودند و به جرگه مردان پیوستند  نماز هم میخونه بچم فقط و فقط سجده میره تند ، تند سجده میکنه ناخن هاشم میگیره ( در ادامه مطلب مستنداتش هست) یه روز صبح که از خواب بیدار شدم با همچین صحنه ای مواجه شدم البته ماه رمضون بود و چون روزه میگرفتم خب دیر  هم بیدار میشدم بدون شرح اینا چیه یعنی؟!!!! بذار ببینم چه مزه ای میده ( نمایی از یک شبیخون) اِاِاِاِاِ ......... مامان جان اینجا هم نمیتونم راحت میوه بخورم  ...
5 مرداد 1394

روز مادر و راز صندوق عقب!!!!!!!!!!

رفته بودم مغازه بقیه خانواده هم تو ماشین بودن وقتی اومدم امیرمهدی میگه مامان یه چیزی میخوام بهت بگم وقتی رفتیم خونه میگم تو صندوق عقبه ما هم که عازم خونه مامانم اینا بودیم تا همون جا مدام از صندوق عقب و راز توش حرف میزد این شد که بچه دلش تاب نیاورد همون دم در خونه ی مامان جون تمام نقشه هاشو بر باد داد و راز صندوق عقب فاش شد  اینم راز دوست داشتنی صندوق عقب (کادوی گلپسرا به مامانشون)  اینم وقتی از مدرسه اومد واسم آورد اختصاصی توش هم نقاشی امیرمهدی هست که من و خودش رو کشیده که داره بهم گل میده   اگه گفتین این چیه ؟ یک عدد حوله که دور توپ پیچیده شده ( امیرمهدی هر وقت توپشو بشو...
2 ارديبهشت 1394

فروردین 94

سلام  بدون هیچ حرفی عکسا رو ببینید آها یه حرفی هست   حدود یه هفته ای میشد که امید تب داشت بعد کاشف به عمل اومد که آقا دارن دندون آسیاب درمیارن    (امروز 24 اردیبهشت 94 ) اینم مدلیه واسه خودش و همینطور این گلپسرا دارن تلویزیون میبینن منتظره ببرمش بیرون اخلاق نداره دیگه شما ببخشید اینم لبخند بعد از تونل بازی با میز بازم هست فرصت بشه از خجالتتون درمیام   ...
2 ارديبهشت 1394

سیزده به در 94 (روز طبیعت)

سیزده امسال رفتیم باغ باباجون خیلی خوش گذشت  صبحانه و ناهار رو اونجا بودیم  صبحانه مامان جون زحمت کشیده بودن کله پاچه گذاشتن   بقیه عکسها رو در ادامه ببینید   اینارو از رو پشت بوم باغ گرفتم اون بالا چای میخوردیم خاله زهره در حال خوابوندن امید . . . خوابیدی  اینم وقتی از اون بالا اومدم پایین گرفتم تنها کاری که کردیم پشتی کالسکه رو خوابوندیم تا راحت بخوابی اگه جابجات میکردیم بیدار میشدی اینم یخ یخچال باغ که خیلی ناز بود منم طبق معمول عکس گرفتم  بال بال میزدی که غذا بخوری بچه آخه اینا واسه تو خوب نیست ، هنوز زود...
17 فروردين 1394

نوروز 94 همراه با وروجکای مامان

سال نو مبارک   ببخشید دیگه دلش میخواد زودی بغلش کنم تحمل عکس انداختن نداره از داداشی یاد بگیر اینا رو واسه کوچولوهای فامیل درست کردم که از طرف امیرمهدی و امید بدم بهشون به مناسبت سال گوسفند امید بغل دایی جانش خونه عمه عذرا خانم مامانی اینجا هم خونه عمو آقا رضا زینب ( دخترعمو جواد آقا ) و آقا امید این چه مدل خوابیدنه آخه تا دیدی میخوام عکس بگیرم پریدی و خودت زدی به خواب ( امیرمهدی) تاب  سواری امید خان خونه خاله زهره ( مامان حلما  خانوم) اینم داداشی  توپ بازی امید خان خونه عمه نرگس اون توپ سبزه رو هم آخر س...
14 فروردين 1394

امیرمهدی یه پارچه آقاست

خیلی دوست داره تو جارو کشیدن کمکم کنه منم اون آخر سر میدم یه کم کمکم کنه خسته نباشی پسرم خدا قوت اینم یه شب دیگه پذیرایی به سبک امیرمهدی بدون شرح یه عکس میخوام بگیرم هاااااااا . . . این اداها چیه آخه آها این شد امیرمهدی و گردش و اینا.....     جمعه 15 اسفند 93 داشتیم میرفتیم مهمونی بچم رو آسفالت دم در افتاد و صورتش بدجور خراش برداشت این عکس واسه صبح شنبه ست ...
19 اسفند 1393

پسرک من

این چه مدل شیشه خوردنه آخه مامان آخه چرا منو میذاری زمین  تاسوعای حسینی (این عکس جا مونده بود ) دندون سومی در شرف رویش (البته الان دندون 5 هم دراومده و 9 ماه و نیمه ای)  صرفا جهت اینکه ببینین بچم چقد صاف و شیک میشینه این چه مدل تماشای تلویزیونه آخه داداشیا بدون شرح اینجا هم امیر مهدی تازه از حموم دراومده و داره تکلیفاشو انجام میده  امید هم که فضول و شیطون این چیه؟ . . بذار ببینم خوردنیه ؟  . . ای بابا کجا رفت پس پس شله زرداش کوووووووووو گردش و صحرا و اینا....... من و بابایی من و بابایی و دا...
19 اسفند 1393