امیرمهدیامیرمهدی، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره
امیدامید، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

قند عسلای مامان و بابا

آقا امیر مهدی

1393/8/21 10:40
نویسنده : مامان و بابا
878 بازدید
اشتراک گذاری

 

یه روز که امیرمهدی سرماخورده بود و سرفه میکرد دیدم شکلات دستشه اونم سه تا 

بهش میگم باشه بعدا میخوری

امیرمهدی ملتمسانه: مــــــــــــــامــــــــــــــان

من : پسرم بعدا میخوری الان سرفه میکنی خوب نیست 

امیرمهدی ( عصبانی ) : میخوام الان بخورم

من : اگه خواستی سرفه کنی باید بری بیرون امید بیدار نشه 

.

.

بعد از خوردن شکلات ها 

.

دیدم امیرمهدی در و باز کرده بدون لباس گرم داره میره بیرون 

دیگه عصبانی بودم هااااااااااااشاکی

بهش میگم کجا میری هوا سرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اونم عصبانی برگشته میگه : دارم میرم بیرون سرفه کنم!!!!!!!!!!سکوت

******

چند وقته یه ریز در مورد سیارات ازم میپرسه تحت تاثیر سی دی آموزشیدلخور

******

به دونه انار هم میگه گلبول قرمزخنده

هفتم محرم پیش دبستانی امیرمهدی یه دسته تشکیل دادن و زنجیر زنان به سمت مسجد محله رفتنمحبت

امیرمهدی با سربند سبز

تو مسجد واسشون مداحی کردن و نوحه خوندن بچه ها هم سینه زدن و واسه امامشون عزاداری کردن

بعد هم مربی مهربونشون واسشون ماجرای کربلا رو بصورت داستان تعریف کردن

چند تا از بچه ها هم سوره ها و شعرایی که بلد بودن رو خوندن ( شعرای مربوط به عاشورا)

بعد هم مراسم پذیرایی بود که واسه بچه ها چای آوردن ( آب سردی) حلوا و شیرینی و شله زرد

بعد هم ناهار

دستتون درد نکنه مربیهای مهربون

حرف   "ش"   مثل   " شلوار"    یعنی من هلاک اون شلوارم که تو 4 گوش کشیدهخنده

ظهر بعد ناهار اومدم سینی رو ببرم دیدم توش آب ریخته و یه جا شکل قلب خشک مونده به همسری میگم نگا چه خوشگله

امیرمهدی هم دیده خوشحال شدم ورداشته میگه خودم آبها رو ریختم این شکلی شه خوشحال شیسکوتدلخورقه قههمحبت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

سمیه مامان امیرطاها
22 آبان 93 1:00
گلبول قرمز عزاداریت قبول باشه آقا مهدی گل و التماس دعا وای خدا پسرم خلاقیت داره برا کشیدن شلوار.مثه بقبه نکشیده خب ببین چه پسر گلی داری برا ماماتش شکل قلب کشیده تا خوشحالش کنه خداییش خیلی دلم میخواد امیرطاهای منم درست مثه امیرمهدی شما مودب و آروم و باهوش و شاد باشه
مامان و بابا
پاسخ
عزیزم ممنون که بهمون سر میزنی واقعا داشتن یه دوست و همراه خوب غنیمته سمیه جونم شما اولین کسی هستی که واسه مطالب وبلاگم نظر میذاری ممنون عزیز دلم ایشالله امیرطاهای گلت هم همونی میشه که مامانش میخواد صحیح و سالم باشه و زیر سایه پدر و مادر گلش بزرگ شه
مرجان مامان متین
22 آبان 93 15:51
سلام افسون جونم'دلم خیلی واستون تنگ شده ماشاله به امیر مهدی گل و دوست داشتنی و مهربون'انشاله عزاداریهاش قبول درگاه حق هردوتا گل پسراتو ببوس
مامان راضی
24 آبان 93 15:23
ماشالا به امیر مهدی با این زبون شیرینش ماشالاااااااااااااا ممنون گلم که به وب دخترم سر میزنی . شرمنده میکنی منا خانومی فدای محبتت
دایی مصطفی
27 آبان 93 18:52
جالب بود
مامان و بابا
پاسخ
ارسال قبلی رو هم دیدی ایا؟ واسه امید بود
سمیه مامان امیرطاها
26 آذر 93 21:39
آپ کن دیر کردیا