امید گلپسر مامان
سلام سلام
بعد از یه وقفه طولانی من اومدم
خدا رو شکر همگی خوبیم
- امید مامان هم جدیدا ( یکی دو هفته ای میشه) غلت میزنه
- با دهنش صدا درمیاره و بازی میکنه طوریکه گلاب به روتون روم به دیفال دم دهنش همش تف تفیه
- وقتی امیرمهدی از مدرسه میاد و واسم از اتفاقات مدرسه تعریف میکنه امید فقط ذوق میزنه و جیغ جیغ داره آخه بچم فک میکنه امیر مهدی داره با اون صحبت میکنه
- یه هفته ای میشه که واسش حریره بادوم درست میکنم
- کسی جرات نداره از جلوش رد بشه آخه جیغ جیغ میکنه میخواد بغلش کنیم ، من که جرات ندارم جلوش نماز بخونم بس که جیغ جیغ میکنه متوجه نمیشم نمازمو چجوری خوندم
دیگه خیلی خیلی شیرین شده
عکسها تو ادامه مطلب
اینم لباسی که واسش بافتم به همراه پاپوش ولی تو عکس پاپوش نداره
نگران اینه که مبادا بغلش نکنم (میخواستیم بریم بیرون)
خدا رو شکر کارشناس فیزیوتراپی گفته هفته ای 1 جلسه کفایت میکنه بیارینش
منم 5 شنبه ها که فیزیوتراپی صبح بازه میبرمش چون امید طرف صبح میخوابه و دیگه اینطوری یک ساعت واسش خسته کننده نیست ، منم طول یک ساعت رو بافتنی میکنم
اینم موقعی که تو فیزیوتراپی خوابیده بود
بدون شرح
نمیدونم چرا امیرمهدی وقتی میخواد با امید حرف بزنه اینکار رو میکنه شاید میخواد توجه امید رو جلب کنه ( البته نه همیشه)
بچمو نیگا
خدا رو شکر که قدرت دستت اینقد پیشرفت داشته
تو آشپزخونه مشغول کارام بودم امیرمهدی صدام زد : مامان بیا ببین امید کجاست
وقتی اومدم دیدم غلت زدی امیدی زیر پرده
دالی
قبل اینکه برم تو آشپزخونه داشتی با کلاهت بازی میکردی
مسیری که غلت زدی
کلاهی که واسه نی نی دوستم بافتم رو سر شما پرو شد ( مگه میشد عکس گرفت بس که وول میخوردی)
ببخش دیگه دخترونه ست ایشا... یه دونه پسرونه هم واسه شما میبافم
دیروز مشغول بافتنی بودم داداشی هم بازی میکرد شما هم با عروسکت مشغول بازی بودی
یه موقع سرم و آوردم بالا و دیدم
بععععله
گلپسرای مامان ساکت و آروم دارن بازی میکنن
قلبونت برم همینطور که نگا میکردی با پاتم داشتی ضربه میزدی به زمین
شدیدا به کاغذ و خوردن کاغذ علاقه داره
اینم بقایای کاغذ بیچاره
و خوردن ماشین
همینطور خوردن عروسکش
و در آخر هم عصبانی از اینکه چیزی نصیبش نشده
چیه مامان ، انتظار داری ناراحت نشم
بجای اینکه عکس بگیری و تماشا کنی بیا یه چی بده بخورم سیر شم
یه بار که با خودت بازی میکردی و منم تو اتاق بغلی مشغول وبگردی بودم
بعد یه مدت دیدم صدات نمیاد
اومدم دیدم کنار بابایی خوابت برده
چقد ناز خوابیدی مامانی
پوشکشو نگا