امیرمهدیامیرمهدی، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره
امیدامید، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

قند عسلای مامان و بابا

امیر مهدی گرسنه

یه روز که خیلی گرسنه بود و با اشتها غذا میخورد (ماکارونی)  قبلش نشسته بود منتظر تا غذا بیارم بعدش دیگه نمیدونست چجوری غذاشو بخوره بس که گرسنه بود  همونطور با کفش نشسته بود غذا میخواست (تو بالکن سفره انداختیم) ...
24 بهمن 1392

یادگاری(4)

اینا هم نقاشی هایی که به صورت نقطه چین باهاش کار کردم  اینم خودش نوشته اولین بار اینم یه روز دوست داشتنی واسه امیرمهدی در دل طبیعت ( روستای گشن) بهار 92 از سمت راست : بابای امیرمهدی ، زینب خانم، امیرمهدی گلم، زهرا خانم اینم در حال رنگامیزی ، اوج دقت ...
19 بهمن 1392

یادگاری 3

امیرمهدی خانم اینا رو هم 3 سال و 10 ماهه بوده باهاش کار کردم حروف بزرگ رو به شکل کوچکشون وصل کرده پاییز 91 (مشهد) اینم در حال خوردن چای قند رو بین لبهاش داری داشتم جارو میکشیدم امیرمهدی هم پفک به دست روی مبل نشسته بود یهو دیدم خوابش برده اینجا هم تو آشپزخونه داشتم ظرف میشستم که دیدم صداش نمیاد اومدم تو هال با این صحنه روبرو شدم یه گوشه هال مدرسه امیرمهدی بود اینا هم مشقاشه هر چی دم دستش بود رو سوار دوچرخه ش میکرد  داشتم نماز میخوندم که مشغول بود یهو یه چیزی دیدم که نزدیک بود تو نماز از خنده منفجر شم وقتی شلوار تو خونه ای که میپوشید و جیب نداشت کتابشو (دفترچه راهنمای ا...
19 بهمن 1392

بازی خلاقانه

امروز داشتم با کامپیوتر کار میکردم که دیدم امیرمهدی بد جور ساکته رفتم تو هال دیدم امیرمهدی نشسته و داره با ماشین هاش بازی میکنه اونم چه بازی واسه انداختن تاس هم نوبت هر ماشینی بود تاس رو میذاشت روی ماشین و بعد ماشین و کج میکرد تا تاس بیفته و یه عدد رو نشون بده ...
19 بهمن 1392

نقاشی

امیر مهدی زیاد نقاشی نمیکشه آخه میخواد مثل بزرگا تمیز بکشه فقط رنگ آمیزی رو خیلی دوست داره و تمیز هم رنگ میکنه این نقاشی رو دختر همسایه کشیده و امیرمهدی هم رنگ زده  فرستادیم واسه شبکه پویا (نقاشی نقاشی) ولی فک کنم پخش نکرد   این هم نمیدونم چی شد که روی وایت برد کشید  دایی مصطفی کشید اونم به تقلید از دایی جونش اینا رو کشید البته درخت رو از خیلی وقت پیش تقریبا 3 سالگی میتونست بکشه اینقد درخت میکشید که جنگل میشد ...
19 بهمن 1392

یادگاری(2)

اینا رو چند روز قبل یافتم cd عکسای کوچیکی امیر مهدی رو پیدا کردم  تا جاییکه بتونم میخوام عکساتو اینجا بذارم تا واست یادگار بمونه امیر مهدی گلم       این بچه همش خواب بود گنجشک مامان ایجا هم مامان جون بلندت کردن ولی همچنان خواب بودی در حال تماشای تلویزیون فک کنم فوتبال داشت   واسه اولین بار دستتو خودکاری کرده بودی منم عکس گرفتم داری به چی فک میکنی واسه اولین بار بود با بچه ها قطار بازی میکردین خونه (عمه معصومه) ...
15 دی 1392

مهندس کوچولو

چند روز قبل power کامپیوتر سوخت به پیشنهاد همسر محترم دادیمش به امیرمهدی تا باهاش سرگرم بشه اولش که خیلی ذوق میکرد روزی 3 بار پیچ و مهره هاشو باز میکرد دوباره می بست الان هم روزی یه بار میره سراغش به قول خودش که می گه : من هر روز میرم سراغ کامپیوتر کوچولوم     ...
30 آذر 1392

خمیر کاغذ

چند روز قبل خانم رضایی تو برنامه گل آموز (برنامه مورد علاقه امیرمهدی و من ) یه کاردستی با خمیر کاغذ درست کرد که من هم به شوق افتادم درستش کنم یه کامیون خوشگل بود که با خمیر کاغذ درست شده بود  اینم نتیجه اش:   ...
30 آذر 1392